ازاد شو از بند خویش زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست تاخیر را باور نکن
حرف از هیاهو کم بزن از اشتی ها دم بزن
از دشمنی پرهیزکن شمشیر را باور نکن
خود را ضعیف و کم ندان تنها در این عالم نمان
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد افرید ازاد ازدا افرید
پرواز کن تا ارزو زنجیر را باور نکن
گفت:* لا تقنطوا من رحمة الله *
"از رحمت خدا نا امید نشوید ."(زمر/53)
گفتم:انگار مرا فراموش کرده ای ؟
گفت:* فاذ کرونی اذکرکم*
" مرا یاد کنیر تا شما را یاد کنم."(بقرة/152)
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت:*وما یدریک لعل الساعة تکون قریبآ*
"تو چه می دانی ! شاید موعدش نزدیک باشد"(احزاب/63)
گفتم: تو بزرگی ونزدیکیت برای من کوچک خیلی دوره! تا ان موقع چکار کنم؟
گفت:*و اتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله*
" کارهایی را که به گفتم انجام بده وصبر کن تا خحدا خودش حکم کند.(یونس/109)
گفتم: تو خدایی وصبور ! من بنده ات هستم وظرف صبرم کوچک است...یک اشاره کنی تمامه!
گفت"*عسی ان تحبوا شیئآ وهو شرّ لکم*
"شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشد!."(بقرة/216)
گفتم: انا عبدک الذلیل الضعیف...اصلآچطور دلت میاد؟
گفت:* ان الله باالناس لرئوف الرحیم*
" خدا نسبت به همه ی مردم مهربان است"
گفتم: دلم گرفته
گفت: * بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا*
" (مردم به چی دلخوش کردن؟) باید به فضل ورحمت خدا شاد باشند)"(یونس/58)
گفتم: اصلآ بی خیال! توکلت علی الله
گفت:* ان الله یحب المتوکلین*
"خدا آنهایی را که توکل می کنند دوست دارد."(آل عمران /159)
گفتم: خییلی چاکریم ! ولی این بار انگار گفتی ک حواست رو خوب جمع کن یادت باشه:
گفت:* و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ران اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخرة*
" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می کنند. اگر خیری به آنها برسد امن آ رامش پیدا می کنند واگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان شوند رو گردان می شوند . به خودشان در دنیا وآخرت ضرر می رسانند."(حج/11)
گفتم:چقدر احساس تنهایی می کنم
گفت:*فانی قریب*
" من که نزدیکم"(بقره/186)
گفتم: تو همیشه نزدیکی من دورم کاش می شد به تو نزدیک شوم
گفت: واذکر ربک فی نفسک تضرعآ وخیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال *
"هر صبح وعصر پروردگارت را پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آهسته یاد کن"(اعراف/؟؟؟)
نا خواسته گفتم: الهی وربی من لی غیرک
گفت:* الیس الله بکاف عبده*
"خدا برای بنده اش کافیست"(زمر/؟؟)
گفتم در برابر این هنه مهربانیت چه کنم؟
گفت:*یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرآ کثیرآ و سبحوه بکرة واصیلآ هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمومنین رحیمآ*
"ای مومنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح وشب تسبیحش کنید او کسی است که خودش و فرشته هایش برشما درود می فرستند تا شما را از تایکیها به سوی نور بیرون برند خدا نسبت به مومنین مهربان است."(احزاب/؟-؟)
گفتم:غیر از تو کسی را ندارم
گفت: *نحن اقرب الیه من حبل الورید*
"از رگ گردن به انسان نزدیکترم."(ق/16)
گفتم: ...
گفت: ...
برگرفته از:: http://www.sansizyashamam.blogfa.com/
ای خداوند جهان؛
دیر شد آمدنش؛
و دلم طوفانی است،
که چرا این شب تاریک نرفته است و سحر پیدا نیست.
برسان زودتر این وقت طلوع ،
برسان زودتر این صبح سپید ....
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
مولا خلاصه عرض کنم دوست دارمت
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم
سلام بر سرزمین خاطره های من
سلام بر غریب ترین و دلگیرترین جای زمین، کرب بلا
و سلام بر تو بین الحرمین
خوشا به سعادتت
فقط تو می دانی که کجای این عالم هستی را به امانت در تو ودیعه نهاده اند
از این امانت و یادگار ِ به جای مانده، خوشحال و سعادتمندی یا دلگیر و پریشان خاطر و دلتنگ؟
کربلا!
همیشه روز میلاد این دو برادر شاد بودم و با زمینیان و آسمانیان در این شادی شریک. اما این بار دلتنگم و دل و جانم هوای تو را دارد.
کربلا !
از تو تا نجف و صحن مطهر مولای مظلوم و غریبم راهی نیست. سلاممان را به مولایمان برسان و از قول ما نیز بهترین تبریک را به ایشان بگو.
بین الحرمین! به تماشای شادی و هلهله ی آسمانیان بنشین و سلام و تبریک و شادباش من و همه ی زمینیان را نیز به آسمانیان برسان و بر خاک پای این دو برادر بوسه ی ادب بزن و مرا نیز یاد کن.
بین الحرمین! یادت به خیر. کاش چنین شبی آنجا بودم
کاش می دیدم شوق و اشتیاق و شادی ات را در میلاد فرخنده ی این دو برادر
مردانی که اسوه های عشق و ایثار و احساسند و ادب
بین الحرمین ! باورت می شود چقدر دلتنگ دیدارت هستم؟
شمیم دلنوازت را به خوبی حس می کنم
دامن علقمه را عطر گل یاس یکی است
قمر بنی هاشمیان در همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
قرآن کتاب هدایت بشر و منشأ بسیاری از علوم است. مطالب علمی آن انسان را به تفکر وا میدارد. اشارهی برخی آیات به پیدایش آتش از درخت سبز، مجاورت آبهای شیرین و شور بدون اختلاط، شکل پذیری آهن در دست حضرت داوود، پیوستگی زمین و آسمان و جدا شدن آنها از یکدیگر، توجه دادن به رقیق شدن هوا و کمبود اکسیژن در لایههای بالای جو، بر شمردن منفعت و ضرر برخی مواد و چگونگی استفاده از آنها و بیان احکام حلیت و حرمت که میتواند انسان را به سوی تحقیق علمی راهنما باشد، این حقیقت را آشکار میسازد که اگرچه قرآن؛ کتاب فیزیک و شیمی و ... نیست، بلکه به منظور هدایت و تربیت بشر نازل شده است، اما در عصری که جاهلیت بر جهان سایه افکنده بود و دانشمندان به جرم دانستن و بیان عقاید خود در دادگاههای تفتیش عقاید محاکمه و سوزانده میشدند، قرآن کریم با روشنگریهای علمی خود به تکریم جایگاه علم و تفکر پرداخت و بشر را در عرصهی مبارزه با جهل و ظلمت رهبری نمود.
1)خداوند در آیات مختلف از میان عناصر گوناگون، فواید فلز آهن را بر میشمرد؛ زیرا هیچ یک به اندازه آن در حیات بشر اهمیت ندارد. تجمع آهن در مرکز ستارگان باعث انفجار آنها میشود، نتیجه این رخداد پراکندگی اتمهای بسیار مهم در سطح کیهان است. نیروی جاذبه نیز باعث تجمع اتمهای آهن به سمت مرکز زمین و سبب گرمایش مرکز آن و ایجاد فعل انفعال و ترکیبهای شیمیایی در آن میگردد.آیه 25 سوره حدید دربارهی آهن سخن میگوید. این آیه دارای دو کد ریاضی جالب است. الحدید شماره سوره 57 قرآن کریم، و نیز جمع حروف ابجد کلمه الحدید 57 است. جمع حروف ابجد حدید به تنهایی 26 و عدد اتمی آهن نیز 26 است.
2) آیه 30 سورهی انبیا از پیوستگی آسمانها و زمین و گشایش آنها از یکدیگر و از آب به عنوان مایه حیات بحث نموده است. پیرامون پیوستگی و جدایی زمین و آسمانها دو تفسیر وجود دارد:
الف. به هم پیوستگی آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت دارد. براساس نظر دانشمندان، مجموعهی این جهان به صورت تودهی واحد عظیمی از بخار سوزان بوده که به تدریج در اثر انفجارهای درونی و حرکت، تجزیه گشته و کوکبها و ستارهها؛ از جمله منظومهی شمسی و کرهی زمین را به وجود آورده است و پس از آن نیز جهان در حال گسترش است
ب. منظور از پیوستگى، یکنواخت بودن مواد جهان است؛ به گونهای که ابتدا همه در هم فرو رفته بود و به صورت مادهی واحد خودنمایی میکرد، اما با گذشت زمان، مواد از یکدیگر جدا شد، و ترکیبات جدیدی به وجود آمد.
3)در ادامه آیه 30 سوره انبیا خداوند میفرماید: آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم] ایمان نمیآورند؟
دانشمندان، امروز معتقدند که نخستین جوانهی حیات در اعماق دریا پیدا شده است. فراتر از اینها میتوان آب را مظهر طهارت معنوی دانست که جان را جلا میبخشد و روح را برای صعود و حضور در پیشگاه پروردگار متعال آماده میسازد.
4)آیه 219 سوره بقره از منفعت و زیان شراب بحث میکند و بر ضررهای آن تأکید مینماید. درآمد حاصل از فروش شراب و برخی منفعتهای زودگذر خیالى؛ همچون غفلت از همّ و غم دنیا، در برابر زیانهای بسیار، ناچیز است.
شراب نوعی نوشابه الکلی است که از تخمیر آب انگور، یا خرما حاصل میشود. میزان الکلهای سنگین در یک لیتر شراب 400 میلیگرم، متانول 38 تا 113 میلیگرم، سرب 04/0 میلی گرم، استالدیید 30 تا 160 میلیگرم، مس 5 میلی گرم، ارسینیک 01/0 میلی گرم، سیانور، یا سیانید به حالت آزاد 5/4 و به حالت فرو 5/8 و به حالت آلی 1/1 میلی گرم است.
مواد الکلی با سرعت، جذب بدن شده و وارد خون میگردد، و نه تنها عقل و سلسله اعصاب را به ویرانی میکشد، بلکه بر تمام دستگاههای بدن انسان؛ به ویژه قلب و عروق، معده و کلیه و کبد، اثر مخرب و انکار نشدنی دارد. بدیهی است، که هیچ انسان عاقلی به خاطر منفعت کم، تن به زیانهای فراوان و جبران نشدنی نمیدهد.
ریز نوشت:
اگرچه بیان مطالب علمی در قرآن گویای اعجاز این کتاب آسمانی است، اما هدف اصلی و عمده قرآن نیست.
گاه آیات علمی در قرآن، نشان از اهمیت آن مطلب دارد. دانشمندان تاکنون توانستهاند پرده از برخی اسرار خلقت برداشته و انسان را در اعجاب عمیق فرو برند؛ آنچنان که ترنّم ستایش عظمت و قدرت پروردگار، بی اختیار بر زبان جاری گردد، اما پی بردن و فهم کامل قدرت لایزال الهى، از بشر ساخته نیست.
نمیدونم برنامه سحری "ماه خدا" که از شبکه اول روی آنتن می رفت رو می دیدید یا نه؟ این برنامه رو فرزاد جمشیدی، مجری خوش سابقه و شیرین سخن سیما اجرا می کرد.
سِحر سخن جمشیدی در سحرهای ماه رمضان چنان آدم رو می گرفت که اگه ناخواسته شبکه یک رو انتخاب می کردی و جمشیدی در حال سخن گفتن می بود دیگه انگیزه ای برای تعویض کانال باقی نمی موند.
تو یکی از همین سحرهای ماه خدا، فرزاد قصه ای از زرنگی یک مومن نقل کرد، که نکته آموز و شنیدنی است:
داستان اینه که پیامبر (ص) داشت درِ یکی از اتاقهای خونه اش رو درست می کرد یکی اومد گفت یا رسول الله من میخواهم به شما کمک کنم.
پیامبر (ص) قبول کرد، شخص آمد و بالاخره، ای کمکی به پیامبر (ص) کرد.
پیغمبر (ص) آمد به او حق الزحمه بدهد، او گفت یا رسول الله من از شما حق الزحمه نمی خواهم در عوض از شما تمنایی دارم و اون اینکه عملی به من بیاموزی که خدا از من راضی باشه، مردم از من راضی باشن، مالم زیاد بشه، بدنم سالم بمونه، عمرم طولانی بشه، در بهشت هم با شما محشور بشم.
آفرین به این سوال کننده، رفت کمک به پیغمبر(ص) کرد ببین چقدر زرنگ بود شش تا چیز از پیغمبر (ص) خواست و با یک تیر شش تا نشون رو زد.
پیامبر (ص)فرمود بسیار خب!
اگه میخواهی خدا از تو راضی باشد، در آشکار و نهان از او بترس، گناه نکن حتی اگر کسی هم نبود گناه نکن.
اگر میخواهی که مردم از تو راضی باشن به آنها نیکی کن، و چشم طمعت رو از مال اونها ببر.
اگر میخواهی مالت زیاد بشه، بسیار زکات مالت رو پرداخت کن.
اگه میخواهی بدنت سلامت بمونه صدقه بده و روزه بگیر.
اگه میخواهی عمرت طولانی باشه، به خویشاوندانت سر بزن.
اما اگه میخواهی در بهشت با من محشور بشوی، تلاش کن که سجده هات طولانی بشه.
شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
گاه می اندیشم که اگر گوهری را به عیان بر سر بازار برند، جواهری را بر در خانه چشم ها بنمایانند و مرواریدی غلطان را به آشکارا بر کف شن های رودخانه بیفشانند، تیغ طمع چشم ها با آن چه خواهد کرد؟ به هرزه چندین دل خودکامه خواهد رفت؟ و سمّ نگاه زهرآلود چند افسونگر به یغمایش خواهد برد. گاه می اندیشم که اگر کسی گوهر درون را از پرده عفاف بیرون نهد، به تاراج چند طوفان نفس خواهد رفت؟ گاه می اندیشم که چه خواهد شد اگر عفاف کم فروش ترین جنس بازار خلق و خوی ما باشد؟
ما مفتخریم که پیرو آیینی هستیم که در سیر به سوی کمال هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. زن آماده رشد و کمال است، چنان که مرد چنین است. و مرد توان سیر به سوی کمالات معنوی را دارد، چنان که زن چنین است. آیات روشن قرآن حکیم این مسئله را دقیقا بیان می دارد و می فرماید: «به یقین، خداوند برای همه مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع خدا و زنان مطیع خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، مردان ذکرگوی و زنان ذکرگوی، مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است».
فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)
امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى که خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول رکـوع و سجـود بـود، و شنیـدم که براى مردان و زنان باایمان دعا مى کرد و اسامى یکایک آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گـونه که براى دیگران دعا مى کنى، براى خـود دعا نمى کنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه .
فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)
امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد کرده و از اینکه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى کند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .
در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مرکب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حرکت کرد و اشعارى خـواند که مضمونش چنین بود:
... عمر سعد با لشکرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت کار ناشایستـى که از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است که به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى کردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.
فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)
امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:
فراگیرى دعاى فاطمه
امام سجاد(ع) مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى که خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را که مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته که به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشکلـى که براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
"بحق یـس و القرآن الحکیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المکروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد."
شفاعت فاطمه برآورده مى شود
فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)
از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى کند که جابـر به امام باقر(ع) عرض کرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل کـن که هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل کنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى کند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى کننـد که منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى کـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم که هیچ کدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى کنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:
اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى کند که هیچ کـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید.
آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى کنند که هیچ کـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند. آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد کجاست؟ خدیجه دختر خـویلد کجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام کلثـوم مـادر یحیـى کجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن کیست؟
محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یکتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن کرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى که فرشتگان زیادى او را احاطه کرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى که به نزدیک بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم که شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید:
اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افکـن و هر کـس را که دوستى تو یا دوستى یکی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.
فاطمه از نگاه پیامبر صلوات الله علیهپرنده اى که دانه خـوب را از دانه بد جدا مى کند، از بیـن جمعیت جدا مى کند، هنگامى که شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیک بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى کنند.
خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى که فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت کرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افکنید و هر کـس که به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى کرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع کـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شک کننـده یا کافـر یا منافق (و بقیه از بـرکت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!
.: Weblog Themes By Pichak :.