زائر

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى کرد؛ از جمله:
1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و کمالات خـویـش و اینکه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن کسـى که رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:
خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبکر پاسخ داد: تو هستى.( 7)
2ـ در جریان شوراى شـش نفره که به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشکیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یکـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن کسى هست که همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)
3ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره کرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند که همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنکه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تکبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره ای از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یکى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند که در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن که با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود که خدا خـود ستـودن را نهى کرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد که دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...




تاریخ : پنج شنبه 90/2/15 | 4:2 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()

فاطمه از نگاه پیامبر صلوات الله علیه


فاطمه محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده کـرده است". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".
او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار کسانـى که اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار کسانـى که اینان را دشمـن مـى دارند .. . و کمک کـن کسانـى را که به اینها کمک مـى کننـد و آنان را از هر ناپاکـى، پاک گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:
یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، که مومنان را به سوى بهشت مى کشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى که بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى که در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟
فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى که هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى کنند، و همان طـور که فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علـى نساء العالمیـن " ؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاکیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود که هیچ مسلمانـى تـوانایـى انکـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى کردند و مخالفان هـم تـوانایى انکار آن را نداشتند.
آیه تطهیر در باره فاطمه است

انس بـن مالک نقل مى کند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام که براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنکـم الـرجـس اهل البیت و یطهرکــم تطهیرا"(6) را قرائت مى کرد.
فاطمه در نگاه علی علیه السلام




تاریخ : پنج شنبه 90/2/15 | 4:1 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()

یازهرا...

خدا شد سوگوار اشک زهـرا  / علی شد بی قرار اشک زهرا

نه تنها کوچه‌های سرد یثرب  / جهان شد داغدار اشک زهرا

بخاک افتاد تا حق روی پا شد / ولایت استوار از اشـک زهرا

التماس دعا




تاریخ : شنبه 90/1/20 | 8:11 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()

قصار...

از حضرت علی علیه السلام پرسیدند: واجب و واجبتر چیست ؟ نزدیک و نزدیکتر کدامند ؟ عجیب و عجیبتر چیست ؟ سخت و سختتر کدامند؟ ایشان فرمودند: واجب، "اطاعت از خدا" و واجب تر از آن، "ترک گناه" است. نزدیک، "قیامت" و نزدیک تر از آن، "مرگ" است. عجیب، "دنیا" و عجیب تر از آن، "محبت دنیا"ست. سخت، "قبر" است و سخت تر از آن، "دست خالی به قبر رفتن" است.




تاریخ : چهارشنبه 89/12/4 | 12:2 صبح | نویسنده : zaeer | نظرات ()

پروردگارم

 بر من ببخشای آنچه از اعمال نیکو که عزم انجام دارم و انجام ندادم

ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم اما با قلبم آن را ترک نمودم

ببخشای نگاه های اشارت آمیزم را

و سخنان بیهوده ام

و خواسته های نفسانی دل

و لغزش های زبان

از من درگذر

آنچه را از من بدان داناتری

و اگر باردیگر بدان بازگردم

تو نیز باری به بخشایشت بازگرد...

علی(ع)




تاریخ : دوشنبه 89/8/10 | 5:38 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()

فَأتوا بــِسورةٍ مّـِن مّـِثلــِه …

فَأتوا بــِسورةٍ مّـِن مّـِثلــِه …

چون نمی‌توانند،

می ‌سوزانند! …

 




تاریخ : پنج شنبه 89/7/1 | 11:48 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()

دستور امام به جوانان جهت برخورد قاطع با روحانی نمایان مفسده جو .

«من نمى‏دانم جوان هاى ما در ایران مرده‏اند؟ کجا هستند؟ ما که بودیم این طور نبود؟ چرا عمامه‏هاى اینها را بر نمى‏دارند؟ من نمى‏گویم بکشند؛ اینها قابل کشتن نیستند؛ لکن‏ عمامه از سرشان بردارند.»

شبکه ایران - گروه تاریخ: حضرت امام خمینی با آنکه شأن بالایی برای روحانیون و برای لباس روحانیت قائل بودند، ولی در عین حال حاضر نبودند ببینند که عده ای با به تن کردن این لباس شریف، آب به آسیاب کسانی می ریزند که نه تنها با روحانیت بلکه حتی با اصل دین مخالف اند. برخورد امام با چنین روحانی نمایانی بسیار قاطع بود.

مثلاً وقتی در اواخر دوره پهلوی، عده ای از افراد به ظاهر روحانی با اعمال و سخنانشان به اهداف شاه و استکبار کمک کرده و لذا مورد حمایت رژیم طاغوت و استکبار نیز قرار می‌گرفتند و درجامعه مفسده ایجاد می نمودند، امام در درس ولایت فقیه خود در نجف، مطلب را این گونه تبیین نموده و به جوانان غیور چنین دستور دادند:

«در این روایت است که از این اشخاص بر دین بترسید؛ اینها دین شما را از بین مى‏برند. اینها را باید رسوا کرد تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط مى‏کنند؛ اسلام را ساقط مى‏کنند. باید جوان هاى ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایى که به نام فقهاى اسلام، به اسم علماى اسلام، این طور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد مى‏کنند باید برداشته شود. من نمى‏دانم جوان هاى ما در ایران مرده‏اند؟ کجا هستند؟ ما که بودیم این طور نبود؟ چرا عمامه‏هاى اینها را بر نمى‏دارند؟ من نمى‏گویم بکشند؛ اینها قابل کشتن نیستند؛ لکن‏ عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند، جوان هاى غیور ما در ایران موظف هستند که نگذارند این نوع آخوندها ... معمم در جوامع ظاهر شوند و با عمامه در بین مردم بیایند. لازم نیست آنها را خیلى کتک بزنند؛ لیکن عمامه‏هایشان را بردارند؛ نگذارند معمم ظاهر شوند. این لباس شریف است، نباید بر تن هر کسى باشد.»

(ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، متن پیاده شده دروس ولایت فقیه امام خمینی در نجف اشرف، صفحه 146)

 

حال وظیفه ما چیست؟؟؟




تاریخ : سه شنبه 89/6/16 | 4:18 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()

از دلایل اصلی ناتوانی در دیدار با آقا امام زمان(خاطره ای ازعلامه

به گزارش شیعه آنلاین، استاد علامه حسن‌زادة آملی‌ دام‌عزّه‌العالی، با بیان خاطره‌ای شخصی، یکی از دلایل اصلی ناتوانی دیدار با حضرت صاحب العصر و زمان (عج) را چنین عنوان کرد

علامه فرمود: به آقای سید محمدحسن الهی، برادر بزرگتر مرحوم علامه طباطبایی (‌ره) که در عرفان و سیر و سلوک از شاگردان مرحوم سید‌علی‌آقا قاضی (ره) بود، مکرر عرض می‌کردم: وقتی خدمت آقا (علامه قاضی) می‌رسید، از جانب من از ایشان خواهش کنید که مرا هم در تشرف به خدمت حضرت بقیة الله (عج) شریک خود نمایید و برای من نیز اجازه ملاقات بگیرید (چون می‌‌دانستم این دو بزرگوار به این سعادت عظمی می‌رسند).

 

روزی در شهر آمل بعد از ظهر خواستم استراحت کنم، بچه‌ها داد و فریاد کردند و مانع استراحتم شدند. من عصبانی شدم و با آنها تندی نمودم و پرخاش کردم؛ ولی بعد از آن، خودم پشیمان شدم و از این که بچه‌ها را ناراحت کردم، وجدانم ناراحت بود. عصر رفتم بازار و مقداری شیرینی و میوه خریدم و به منزل آوردم که شاید بدین وسیله دل بچه‌ها را به دست آورم. با این حال، وجدانم آرام نمی‌‌گرفت و آشفته خاطر بودم.

 

بالاخره، تصمیم گرفتم در سفری به تبریز با مرحوم سیدمحمدحسن الهی ملاقات کنم. وقتی به خدمت ایشان رسیدم، پیش از این که علت مسافرتم را بگویم، گفتم: عرض مرا به خدمت استاد (سیدعلی قاضی) رساندید؟ فرمود: من راجع به این موضوع نامه‌ای به شما نوشتم و چون آدرس شما را نداشتم به خدمت آقای اخوی (سید محمدحسین طباطبایی) فرستادم که به شما برسانند. در آن نامه یادآور شدم که وقتی پیام شما را به آقا عرض کردم، آقا تأملی کرد و سپس با ناراحتی فرمودند: ایشان چگونه می‌خواهند این راه را طی نمایند، با آن اخلاقی که نسبت به همسر و کودکان انجام داده و با آن ها دعوا کرده‌اند؟! با آن اخلاق و تندی چگونه می‌شود به این رتبه و مقام رسید؟!

 

سپس جناب استاد آیت‌الله حسن‌زادة آملی دام ظله العالی، بحث را ادامه داده و از آن این نتیجه‌ی عبرت‌آموز را گرفته‌اند: آری در این راه، ناهمواری‌ها، دست‌اندازها، پیچ‌وخم‌ها و خطرهای زیادی هست که سالک و شیعه باید هشیارانه مواظب و مراقب خود باشد و تمام اعضا و جوارح خود را همیشه کنترل نماید. (1)

 

-----------------------------------------------------------------------------------

 

پی نوشت:(1) مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی اهل بیت علیهم السلام، فریادگر توحید، ص141.




تاریخ : شنبه 89/3/22 | 1:24 صبح | نویسنده : zaeer | نظرات ()

چگونه یک حدیث، اینشتین را شگفتزده کرد؟

آلبرت اینشتین(فوت 1955 م ) در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: "دی ارکلرونگ" Die Erkla"rung - von: Albert Einstein - 1954  به معنی:"بیانیه" که در سال 1954 آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است - اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند.

 این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی(فوت1340ش=1961م) است که توسط مترجمین برگزیده ی ایران محرمانه صورت پذیرفته است.

نامه نگاری محرمانه انیشتین به آیت الله بروجردی

 اینشتین در این رساله "نظریه ی نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) و بیش از همه (بحارالانوار) علامه ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی(فوت1371ش و...ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده) تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده ی"نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.

از آن جمله حدیثی است که علامه ی مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم نقل میکند که: هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ...

اینشتین این حدیث را از بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد...

نامه نگاری محرمانه انیشتین به آیت الله بروجردی

همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل).

 او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" میداند:


E = M.C2 >> M = E :C2

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد. او همچنین در همین رساله عقیده ی به "وحدت وجود" را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه "فیزیک کلاسیک" و "فیزیک نسبیتی" به شدت مورد حمله قرار می دهد. بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است(حیز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد...

در رابطه با "عقل" نیز با کمال شگفتی - اینشتین نظریه ی اخباریون شیعه را ( که عقل را نسبی میدانند و در حریم شرع و دین آن را بکار نمیبرند) صحیح دانسته و میگوید: حق با اخباری های شماست و هنوز زود است که مردم این را بفهمند.

در ادامه نیز فرمول ریاضی خاصی برای "عقل نظری بشر" ارائه داده و "نسبیت" آن را اثبات میکند.

اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ"بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ"حسابی عزیز" یاد کرده است.

3000000دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی( مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل" بنز" از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست

خود نوشته است...

هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی - توسط دکتر عیسی مهدوی( برادر دکتر ابراهیم مهدوی)- و توام با تحقیق و ارائه ی منابع مذکور در متن می باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است...

اصل نسخه ی این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن - بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری میشود.


(سرآغاز متن کتاب و اولین عبارت کتابچه ی اینشتین/ خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است)

 Herzliche Gru"&e von Einstein (هرتسلیش گروسس فن اینشتاین یعنی با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین )

محضر شریف پیشوای جهان اسلام...جناب سید حسین بروجردی...

پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و... آئین تشیع 12 امامی (*1*) را پذیرفته ام. که اگر همه ی دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند!

 اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس(= مارس)(*2*) از سال1954 (*3*) است که من مقیم امریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنائی من با شما از ماه اوگوست (= اوت)(*4*) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود(*5*).

خوب به یاد دارم که وقتی در 6 اوگوست (اوت) 1945 آن مرد ناپاک پلید (*6*) اکتشاف فیزیکی من را - که کشف نیروی نهفته در اتم بود - همچون صاعقه ای آتشبار و خانمان سوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فروریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه ای بین المللی ... به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

گرچه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره ی آن آشنائی با شما مرد بزرگ...بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است/ برای خوانندگان گرامی(بعدی) نیز می نویسم: همانگونه که آقای... بروجردی - مقیم شهر قم/ در ایران - می دانند:

من دراوگوست(اوت)1939(*7*) طی نامه ای به روزولت - رئیس جمهور وقت امریکا - او را از پیشرفت آلمان نازی - که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود - در مسئله ی شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار... و نابود کردن آنی برخی شهرها... مطلع ساختم و اکیدا" به او (روزولت) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه ی جنایت آمیز...باید ابرقدرتی چون امریکا - که به نظر من عاقلترین و...خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است - سریعا" گروهی را مامور بررسی و تحقیق علمی- در شکافتن هسته ی اتم - بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد

نامه نگاری محرمانه انیشتین به آیت الله بروجردی

 چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته - یعنی آدولف هیتلر ...نژادپرست خونخوار - آن(بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود - حتما" متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار میدهد.

اما وقتی آمریکا...آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز - که آغاز دوره ی پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود - فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیدا" قید نمود که:"هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ - حتی با خود نازیهای آلمان - استفاده شود...".

سپس (من) نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان...سید ابو-ال- حسن (ابوالحسن) اصفهانی - که مقیم نجف بودند - نوشتم/ ایشان نیز در جواب گفتند که:"از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانها بهراسند و دست به حمله ی اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن - به نحو ابتدائی - استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی...باز تاکید میکنم : تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه ی متعارف با آلمان نازی مقابله کرد".


آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگمردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روزولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد/

 اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه ی دیگر(*6*) افتاد و توصیه های من ... را از یاد برده/ دچار وسوسه ی شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در6 اوگوست (اوت)1945 - که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود - این بمب خطرزا را ...در هیروشیما فروافکند!! بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت به زمین نرسیده در آسمان منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد!!

 احساس میکنم که هرگاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته میشود و پیرتر میشوم!!

و من همانطور که در جنگ اول جهانی ... بین سالهای 1914-1918... درصدد ارائه ی طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم، دراین 6 سال سیاه جنگ دوم ... 1939-1945 ... نیز دائما" در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم ، باز هم نتیجهنگرفتم!!

 گویا شکافتن هسته ی اتم بسیار آسانتر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت ترین موجودات جهان است!! ... و در مقیاسهای کوچکتر نیزهمواره ناکام بوده ام ،

 هنگامی که ورزشهای رزمی ازجمله کاراته/ جودو/ و کنگ فو و مانند این چیزها {...} از چین و ژاپن و کره - به سوی اروپا و امریکا آمد، من ازجمله مخالفان اینگونه ورزشها بودم و تاکید می کردم که چنین آداب و رسوم وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج میدهد... ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند...

 و چنانکه خود حضرت عالی ( آقای بروجردی) برای من در جواب نامه ی ((ایکس - 25)) مرقوم فرموده اید، ... در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک

انسان - غیر مجاز و ممنوع است.

 آری! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد، حال آنکه این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورند!!

 و اکنون ای جناب...بروجردی! ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان... بسیار از شما سپاسگزارم که در1952 در پی مرگ (( وایتسمن)) - رئیس جمهور وقت اسرائیل - هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که ، آیا ریاست جمهوری اسرائیل را - که رسما" و علنا" به من (اینشتین) پیشنهاد شد و 

همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند... بپذیرم؟  خود درجواب نامه((ایکس- 32)) فرمودید: "انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی پذیرد... پس شما خود را آلوده ی سیاست نکنید.

لذا من (اینشتین) نیز به بهانه ی اشتغالات علمی، این پیشنهاد را رد کردم..."

 


DIE ERKLA"RUNG
دی ارکلرونگ ="بیانیه"
ترجمه:دکترعیسی مهدوی
تحقیق و پیشگفتار و پاورقی:
اسکندر جهانگیری




تاریخ : شنبه 89/3/22 | 1:6 صبح | نویسنده : zaeer | نظرات ()

پیر جماران...

 

 

    

  الا یــــا ایها الســـــــــاقى! برون بر حسرت دلها 

کــه جامت حل نماید یکسره اسرار مشــکلها 

بــــــه «مــــى»،  بـــــــربند راه عقل را از خانقاه دل 

کــــه این دارالجنون هرگز نباشد جــاى عاقلها 

اگر دل بسته‏اى بر عشق جانان، جاى خالى کن 

که این میخانه هــرگز نیست جز ماواى بیدلها 

تــــــو گــر از نشئه مى کمتر از آنى به خود آیى 

بـــــــرون شـو بید رنگ از مرز خلـوتگاه غافلها 

چــــــه از گلهاى باغ دوست رنگ آن صنم دیدى 

جـــدا گشتى ز بــاغ دوست دریاها و ساحلها 

تــــــــو راه جنت و فردوس را در پیش خود دیدى 

جـــدا گشتى ز راه حـق و پیوستى به باطلها 

اگـــــــر دل داده‏اى بر عـــــــالم هستى و بالاتر 

به خود بستى ز تار عنکبوتى بس سلاسلها

 

          




تاریخ : چهارشنبه 89/3/5 | 6:46 عصر | نویسنده : zaeer | نظرات ()