ظهور - زائر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یار تنوری می خوام...

می نویسم برای مردی که چهار گوشه قلبش شکسته است...

مامون رقی می گوید: خدمت آقایم، امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و به آن حضرت گفت: شما مهر و رحمت دارید. شما اهل بیت امامت هستید. چگونه از حق خویش باز ایستاده اید،با این که صد هزار شمشیرزن آماده به رکاب در خدمت شما هستند.

 آن حضرت فرمود: خراسانی! بنشین! سپس به کنیز خود فرمود:

 «حنیفه!» تنور را آتش کن. کنیز تنور را گرم کرد. آن گاه امام فرمود: خراسانی! برخیز و در تنور بنشین! خراسانی گفت: آقای من!

مرا با آتش مسوزان و از من بگذر! آن حضرت فرمود: گذشتم. در این حال «هارون مکی » که کفش های خویش را به دست گرفته بود، واردشد و سلام کرد. امام فرمود: کفش های خود را زمین بگذار و داخل تنور بنشین! هارون بدون معطلی وارد تنور شد. امام صادق(ع) باسهل بن حسن خراسانی مشغول صحبت شد. مدتی بعد، امام به اوفرمود: برخیز و به داخل تنور نگاه کن! خراسانی می گوید: برخاستم و به داخل تنور نظر افکندم. هارون در داخل تنور چهارزانو نشسته بود. مدتی بعد او از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟ خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست. امام فرمود: «اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت »; بدان! ماهنگامی که پنج نفر یاور و پشتیبان نداشته باشیم قیام نمی کنیم. ما نسبت به زمان قیام داناتریم.

منبع روایت:

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏47، صفحه123.

دسته ها و هیات های عزاداری پرشورتر شده ، شعرها زیباتر ، زنجیر زدن ها محکم تر ، طبل زدن ها پرشورتر، علم کش ها قدرتمند تر اما ، اما نیت ها، تو خالی تر ...




تاریخ : شنبه 93/4/21 | 10:19 صبح | نویسنده : zaeer | نظرات ()