یک شب مجنون نمازش را شکست / بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق، آن شب مست مستش کرده بود / فارغ از جام الستش کرده بود
کفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟ /بر طبیب عشق دارم کرده ای؟
خسته ام زین عشق ،دل خونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم / این تو و لیلای تو... من نیستم!
گفت ای دیوانه ،لیلایت منم /در رکعت پنهان وپیدایت منم
سالها باجور لیلا ساختی / من کنارت بودم و نشناختی....
تاریخ : جمعه 89/2/24 | 9:50 صبح | نویسنده : zaeer | نظرات ()
.: Weblog Themes By Pichak :.