یک شب... - زائر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک شب...

یک شب مجنون نمازش را شکست / بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق، آن شب مست مستش کرده بود / فارغ از جام الستش کرده بود

کفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟ /بر طبیب عشق دارم کرده ای؟

خسته ام زین عشق ،دل خونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم / این تو و لیلای تو... من نیستم!

گفت ای دیوانه ،لیلایت منم /در رکعت پنهان وپیدایت منم

سالها باجور لیلا ساختی / من کنارت بودم و نشناختی....




تاریخ : جمعه 89/2/24 | 9:50 صبح | نویسنده : zaeer | نظرات ()