معلم از شاگردهای خود پرسید: بهنظر شما چرا وقتی یک چوب توی آب میافتد همان بالا میماند و فرو نمیرود؟
و شاگردها مثل همیشه دستی بلند کرده و پاسخی گفتند، ولی دلنشینتر از همه، همان پاسخی بود که خود معلم داد و گفت: تمام دار و ندار چوب از آب است. اگر رشدی داشته و پرورشی یافته و اگر تا این جا رسیده و قد کشیده است الطف آب بوده و اگر آب نبود چوب هم نبود، به همین خاطر آب خجالت کشیده و حیا میکند که دستپروردهی خود را به زیر کشیده و زمینگیر کند.
آب را چوب فرو مینبرد حکمت چیست؟ شرمش آید ز فرو بردن پروردهی خویش
و چه شبیه است داستان ما و خدا به همین داستان چوب و آب!
ما هم هر چه داریم از خداست و او رب و پروردگار ماست و ما پرورشیافتهی الطاف و عنایت و مهربانیهای او هستیم. البته نه ما بلکه همهچیز پرورشیافتهی دستان پر مهر اوست. از این رو در نماز میخوانیم: ربالعالمین (او پروردگار هستی است) و در جای دیگر میخوانیم: هو رب کل شی (او پروردگار همه چیز است) یعنی او همه چیز و همه کس را تربیت میکند و برای تربیت خود، هیچ شرط و شروطی لازم نمیداند و در حقیقت میگوید: هر کس خود را به ما بسپارد ما او را تربیت میکنیم.
و همین چه امیدی در آدمی میدمد!
تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست
برای خدا هیچ چیز دشوار نیست. او کسی است که در رحم مادر از ما که یک لخته خون بودیم، انسان ساخت، چون خود را به دستان پرمهر او دادیم.
و یادت باشد که خدا همان خداست و نشان داده که هیچ، چه میسازد. پس این ماییم که باید تصمیم بگیریم.
و حافظ چه زیبا از زبان او میگوید: من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
هر کس خود را به خدا داد و رو به خدا کرد رشد و نمو یافت و تربیت شد و هیچ زیان نکرد، همانطور که این زمین و این خاک با رو آوردن به خورشید و با پیوند یافتن و ارتباط برقرارکردن با آن زیان نکرد.
بیا بگو چه زیان کردن خاک از این پیوند!
خاک با روی آوردن به خورشید، تیرگیهایش رفت و سراپا نور و روشنایی یافت و سردیهایش به حرارت و گرما بدل شد و زردی ها و خشکیهایش به سبزی و طراوت.
.: Weblog Themes By Pichak :.