مرحوم حجت السلام وجدانی فخر می گوید
« بعد از ظهر عاشورایی به قبرستان « حاج شیخ ( قبرستان نو) » در قم رفته بودم که دیدم مرحوم علامه در گوشه ای از قبرستان هستند.
برای عرض ارادت نزدیک شده و عرض سلام و ادب کردم. آن بزرگ چند بار از سوز و گداز به من فرمودند:
« آقا وجدانی! می دانید امروز چه روزی است؟! » عرض کردم:
« بله؛ امروز عاشوراست. » فرمودند: « می بینی همه دنیا، موجودات، آسمان، زمین و جمادات ـ همه ـ در حال اشکِ خون ریختن و گریستن بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام هستند؟! » متعجب شده و دانستم که ایشان خبر از حقایق هستی می دهند. در همین حال، ایشان خم شده و سنگی از زمین برداشته، آن را به سان سیبی با دست از وسط شکافتند و میان آن را به من نشان دادند.
با چشمان خودم، در میان سنگ، خون دیدم! و ساعتی با بهت و حیرت غرق مشاهده آن بودم. وقتی به خود آمدم، متوجه شدم که علامه از قبرستان رفته اند و من در تنهایی به نظاره آن سنگ خونین جگر مشغولم
این پرسش در اذهان بسیاری هست که چرا حضرت علامه، در اواخر عمر مبارک خویش، سرودههای خود را از اطرافیان بازخواستند و همه را یکجا از میان بردند؟ اما در این میان دوستان و نزدیکان،بعضی اشعار باقیمانده که بعدها منتشر شد. اگرچه حکمت کار استاد برای همگان، پنهان ماند. در آن سالها پس از ارتحال مرحوم علامه، ابیاتی از مثنوی «نقش بدیع» یا «اسرار مکتوم» غزالی مشهدی (شاعر شیعی در گذشته 980 هـ.ق) به نام ایشان منتشر شد که بعدها هم این انتساب نادرست تکذیب شد.
سالهای بعد توسط دوستان و نزدیکان اشعاری در کتابها و مجلات گوناگون به صورت پراکنده چاپ میشد که بعضی منتسب به ایشان خوانده میشد و بعضی به صورت قطعی، از ایشان نقل میشد. این رویه ادامه داشت تا آنکه بازماندههای اشعار علامه که در دست شاگردان نزدیک و مریدان ایشان بود، به همت یکی از طلاب پژوهشگر، آقای «سید علی تهرانی» جمعآوری گردید. مجموعه گردآوری شده با عنوان «ز مهر افروخته» ناگفتههای نغز همراه با کاملترین مجموعه اشعار علامه طباطبایی بود که در سال 81 توسط انتشارات سروش و با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی آذربایجان شرقی منتشر شد. این اثر که به تأیید علمای بزرگ و نزدیکان حضرت استاد رسیده بود، با استقبال فراوانی در بازار نشر روبرو شد. ضمن اینکه در ابتدای کتاب مرقومهای نیز توسط حضرت آیتالله «فاطمینیا» درباره صحت ناگفتههای نغز و مجموعه اشعار درج گردید که حس اطمینان مخاطبان را نسبت به گفتار گردآورنده افزایش میدهد.
این مجموعه، تنها اثر بازمانده از تأملات ادبی و بیان نظم و اشعار نغز استاد است. در بخش مجموعه اشعار در این کتاب با عنوان «المیزان منظوم» آورده شده و به پیوست آن توضیحات کوتاهی درباره اشعار توسط گردآورنده درج گردیده است.«المیزان منظوم» دارای 22 شعر از علامه است که در قالبهای مختلف غزل، قصیده، مثنوی، دوبیتی و مخمس سروده شده است. اشعار روان و پرمحتوایی که میتوان روزها و ماهها با آن زیست و با اندیشه در آن، در حاصل یک عمر دانشاندوزی، تفکر، عبادت و ریاضتهای سخت و سوزان آن فرزانه دوران شریک شد. اشعار حاکی از روانی طبع و صداقت بیان دارند. در این مقال تنها به دو شعر آن بزرگوار همراه با توضیح و دلیل و زمان سرودن اشاره میشود.
توضیح بعضی اشعار توسط خود علامه نوشته شده و در اختیار شاگردان و نزدیکان وی بوده است. در اشاره یکی از اشعار با عنوان «آنچه خدا خواست همان میشود» حضرت علامه آوردهاند: «در ایام تحصیل که در نجف بودم، مدتی ارتباط با ایران به سختی برقرار بود که موجب فقد زمینه مالی و کمبود وسایل اولیه رفاه میشد. علاوه، گرمی هوا در نیمی از سال، برای ما مشکلات بیشتر فراهم میکرد. به همین جهت روزی خدمت آیتالله قاضی رسیدم و قصه دل با او گفتم، ایشان نصایحی فرمودند. آنگاه که از خدمت استاد مراجعت کردم، گویی آنچنان سبکبارم که در زندگی هیچگونه ملالی ندارم و مضمون پند ایشان را به صورت شعری درآوردم.»
دوش که غم پرده ما میدرید
خار غم اندر دل ما میخلید
در بَرِ استاد خرد پیشهام
طرح نمودم غم و اندیشهام
کاو به کف آیینه تدبیر داشت
بخت جوان و خرد پیر داشت
پیر خرد پیشه و نورانیام
برد ز دل زنگ پریشانیام
گفت که «در زندگی آزاد باش!
هان! گذران است جهان شاد باش!
رو به خودت نسبت هستی مده!
دل به چنین مستی و پستی مده!
زانچه نداری ز چه افسردهای
و زغم و اندوه دل آزردهای؟!
گر ببرد ور بدهد دست دوست
ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست
ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم
کج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان میشود
وانچه دلت خواست نه آن میشود
.: Weblog Themes By Pichak :.